خلاصه:

این رمان درباره ی دختری به نام پریسا هست که شخصیت خیلی مهربون و پاکی داشت!! میگم داشت چون دست تقدیر اون رو به جایی رسوند که از اون شخصیتی بر خلاف قبلش ساخت پریسا به دختر شیطونی تبدیل شد که همه جوره سواری با هر ماشین باکلاس و مدل بالا و دور دور زدن با پسرا رو تجربه کرد.

اون در یه پارتی(البته اون موقع که خانم بود) با پسری به نام آرش روبرو میشه ویک ماه بعدش با پسری هم به نام عرشیا . که ازقضا ازشم خوشش میاد.

پریسا به کاراش ادامه میده ( و تنها افتخارش اینه که دختره!!!) تا این که یه شب دست سرنوشت دوباره اون رو روبروی آرش قرار میده پریسا که حالا عاشق عرشیا شده میخواد که کاراش و کنار بزاره و با عرشیا زندگیه تازه ای رو شروع کنه اما قبل از جبران کاراش…

 

……

چه خیالی، چه خیالی … می دانم
پرده ام بی جان است.
خوب می دانم،
حوض نقاشی من بی ماهی است.
بار خود را بستم،
رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر.

من به آغاز زمین نزدیکم
نبض گل ها را می گیرم
آشنا هستم با
سرنوشت تر آب، عادت سبز درخت
 نردبانی که از آن  
عشق
می رفت
 به بام ملکوت …
اهل کاشانم ، اما
شهر من کاشان نیست
نشهر من گم شده است
نه آهنگ پر از موج صدائی
من با تاب
من با تب
خانه ای
در طرف دیگر شب ساخته ام …
زندگی
بال و پری دارد با
وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه ی عشق …
زندگی چیزی نیست
که لب طاقچه ی عادت
از یاد من و تو
برود…
چه خیالی، چه خیالی … می دانم
پرده ام بی جان است.
خوب می دانم،
حوض نقاشی من بی ماهی است.
هر کجا هستم، باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟
چشم ها را
باید شست
جور دیگر باید
دید …

 

برای مشاهده لینک دانلود رمان از طریق فرم زیر عضو سابت شوید
بعد از عضویت لینک دانلود نمایش داده میشود
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت نیز استفاده کنید

 


رمانک پریسا ,دانلود ,عرشیا ,رمان ,دانلود رمان ,لینک دانلود ,دانم پرده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

gianaxocfvs15 Posto گوهرنایاب مادر دانلودستان ZIBACHIZ هر چی که بخوای سمغان کُهَن طب سنتی پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان جامع ترین خبرنامه تخصصی گردشگری