خلاصه :
مردم فکر میکنند هزاران سال پیش بود که انسان ها شیطان را پرستش میکردنند و با استفاده از جادوی سیاه بیگناهان را میکشتند، غافل از اینکه در همین حوالی مادری فرزنداش را و مردی همسرش را در راه پرستش شیطان قربانی میکند!
مقدمه رمان :
من آن چیزی را میم
که تو خود نمایاندی
و میدانی که پوزشی نخوام خواست
رد پای شیطان راهی است که من در پیش گرفته ام
قسمتی از متن رمان :
به خونه ی روبه روم نگاه کردم، یک آپارتمان که فکر کنم کم،کم صد سالش بود و همهی چوب هاش پوسیده بود و پنجره ها تقریبا از جاشون در اومده بودن. خانم جانسون نگاه عصبیی بهم انداخت
-مطمئنی همین خونه است؟
-آخرین باری که رفتم خونه عمه ام فقط هفت سالم بود، هیچی ازش یادم نیست.
بالاخره زن شصت_هفتاد ساله در رو باز کرد و بدون دادن مهلتی شروع به حرف زدن کرد
-اوه ببخشید، حتما خیلی منتظر موندید؛ آیفون خراب شده، متأسفم.
خانم جانسون با اخم گفت:
-مشکلی نیست، اینم برادر زادتون، من دیگه میرم.
-متشکرم خانم جانسون، خداحافظ.
خانم جانسون بدون جوابی گذاشت رفت. عمهام با لبخند زشتی نگاهم کرد
-اوه، بیا تو عزیزک بیچارم، متاسفم که نتونستم بیام به مراسم ختم مادر و پدرت.
و بعد با قدرت زیادی دستم رو کشید و من رو داخل آپارتمان برد.
احساس میکردم هر لحظه ممکنه سقف روی سرم بریزه، من رو تا جلوی راه پلهی مارپیچی کشوند
-امیدوارم که زیاد خسته نباشی چون باید پنج طبقه بالا بریم. اوه راستی من نمیتونم چمدونهات رو بیارم، خودت زحمتش رو بکش.
-اینجا آسانسور نداره؟
-چرا، یکی داره ولی قابل استفاده نیست، خیلی قدیمی و خرابه.
نزدیک بود همون جا زیر گریه بزنم
برای مشاهده لینک دانلود رمان از طریق فرم زیر عضو سابت شوید
بعد از عضویت لینک دانلود نمایش داده میشود
با عضویت در سایت میتوانید از خدمات انجمن سایت نیز استفاده کنید
رمانک شیطان ,رمان ,دانلود ,خانم ,خونه ,استفاده ,دانلود رمان ,لینک دانلود ,خانم جانسون منبع
درباره این سایت